مقدمه:
یکی از آیینهای رایج در میان شیعیان، بزرگداشت اربعین حسینی است که در بیستم صفر هر سال با شکوه خاصی برگزار میشود. مشهور است که این آیین در سالگرد نخستین زیارت مزار حسینی توسط صحابی جلیلالقدر جابر بن عبدالله انصاری صورت میگیرد. برخی نیز گفتهاند در این روز خاندان امام حسین علیهالسلام در بازگشت از اسارت شام به کربلا رسیدند و مزار امام را در چهلمین روز شهادتش زیارت کردند. در این میان گروهی نیز با توجه به طولانی بودن زمان سفر در آن روزگار، ورود کاروان اسیران به کربلا پس از چهل روز را ناممکن میدانند برخی نیز با استناد به این حقیقت که راه میانبری از شام به طرف کوفه وجود داشته آن را ممکن میدانند. اختلاف یاد شده در میان محققان، تردیدها و شبهههایی را در پی داشته است. در واکنش بدین شبههها برخی تلاش کردهاند برای اربعین، اعتباری حقیقی فارق از قبول یا رد گزارشهای تاریخی یاد شده، اثبات کنند. مستند این گروه، تکیه دستهای از متون دینی بر عدد چهل است. در این نوشتار، نویسنده بر آن است تا با نگاهی به متون روایی یاد شده و بررسی این دست از متون و نگاه تحلیلی به گزارشهای تاریخی ماجرای اربعین به یک جمعبندی و تحلیل مناسب دست یابد. از اینرو ابتدا با بررسی کاربردهای عدد چهل در متون دینی، جایگاه عدد چهل مورد ارزیابی قرار میگیرد و سپس تحلیل گزارشهای تاریخی اربعین، خواهد آمد.
بخش اول: جایگاه عدد چهل در متون دینی
تکیه بر عدد چهل در برخی متون دینی، بحثهایی را پیرامون جایگاه این عدد و اهمیت و نقش آن دامن زده است. برخی با استفاده از این متون، این عدد را دارای رمز و راز و جایگاهی در نظام خلقت میدانند و برخی آن را عددی معمولی میدانند. با تأمل در این متون، میتوان گفت؛ کاربرد عدد چهل با مقاصد مختلفی بوده که مهمترین آنها عبارتاند از؛
۱. برای بیان دورة کمال یک امر که بر اساس قوانین و سنن آفرینش در قالب چهل روز یا چهل سال یا چهل ... صورت میگیرد. عدد چهل در اینگونه موارد، موضوعیت دارد و برای آن جایگاهی در نظر گرفته شده است. کاربردهای عدد چهل در این مورد کم نیستند و آنچه در ذیل آمده برخی از موارد آن است که در ذیل دستهبندی شدهاند.
۱-۱. چهل روز
در دستهای از روایات بر «چهل روز» به عنوان دورۀ کمال برخی امور، تأکید شده است. برخی از این مورد در ذیل مورد توجه قرار گرفتهاند؛
۱-۱-۱. آغاز زندگی جنین با سه مرحلۀ چهلروزه
بر اساس برخی متون روایی، نطفۀ انسان پس از انعقاد، یک دورۀ چهل روزه را طی میکند تا اینکه در مرحلۀ دوم با طی یک دورة چهل روزة دیگر به صورت علقه و سپس با طی دورة چهل روزة سوم به صورت مضغه درمیآید. پس از این سه دوره، جنین به سن چهار ماهگی میرسد و استعداد دمیده شدن روح را به دست میآورد؛ «الإمام الباقر عليهالسلام: إِذا وَقَعَتِ النُّطفَةُ فِي الرَّحِمِ استَقَرَّت فيها اربعین يَوما، وتَكونُ عَلَقَةً اربعین يَوما، وتَكونُ مُضغَةً اربعین يَوما، ثُمَّ يَبعَثُ اللّهُ مَلَكَينِ خَلّاقَينِ فَيُقالُ لَهُما: اخلُقا كَما يُريدُ اللّهُ ...»۱؛ «از دوران چهل روزه در داستان عالم ذر و در مورد خلقت بنی آدم نیز سخن به میان آمده است. بدین مضمون که در خلقت بنی آدم ابتدا خاک با آب شیرین و گوارا مخلوط و چهل روز به حال خود رها شد و سپس آب شور بر آن ریخته شده و دوباره تا چهل روز به حال خود رها شده و ...»۲
روایات دیگری نیز نقش چهل روزههای یادشده را تأیید میکنند یا مستقیماً از این دوران جنینی سخن گفتهاند یا به تناسب بدان گوشزد کردهاند؛ مانند دو روایت ذیل:
روایت اول: حسين بن خالد میگوید؛ به امام كاظم عليهالسلام عرض کردم: از پيامبر صلى الله عليه و آل و سلم برايمان روايت شده كه فرموده است: «هر كس شراب بخورد، تا چهل روز، نماز وى برايش حساب نمىشود». امام عليهالسلام فرمود: «درست گفتهاند». گفتم: چرا فقط چهل روز، نه كمتر و نه بيشتر؟ فرمود: «خداوند عز و جل، خلقتِ انسان را تقدير كرد. [در اين تقدير] چهل روز او را در حالت نطفه بداشت؛ سپس او را از اين حالت، نقل داد و چهل روز عَلَقه گردانيد؛ سپس ديگر بار او را به حالى ديگر نقل داد و چهل روز مُضْغه بداشت. از اينرو اگر انسان شراب بخورد، اين شراب، چهل روز، يعنى به اندازة روزهاى نقل خلقت وى [از مرحلهاى به مرحله ديگر] در نرمة استخوانهاى وى مىمانَد». امام عليهالسلام سپس فرمود: «و همة آنچه مىخورَد نيز چنين است: خوراك و نوشاب او به مدّت چهل روز در نرمة استخوانهايش مىمانَد.»۳
چنان که از محتوای این روایت برمیآید نقش عدد چهل در دورههای کمالی جنینی تا پایان عمر در جسم و جان فرد میماند.
روایت دوم: حسين بن خالد میگوید؛ به امام رضا عليهالسلام عرض کردم؛ مردم مىگويند: هر كس سه روز گوشت نخورد، بد اخلاق مىشود. فرمود: «دروغ مىگويند؛ بلكه هر كس چهل روز گوشت نخورد، اخلاق و بدنش تغيير مىكند. دليلش هم اين است كه نطفه در چهل روز، تبديل مىشود.»۴
این روایت نیز ناظر بر محتوای حدیث قبلی است که نخوردن گوشت در طول چهل روز، باعث تغییر در جسم و روان شخص میشود. شاید از آنرو که اثر گوشت مانند هر نوشیدنی و خوردنی تا چهل روز در بدن ـ به ویژه در مغز استخوان ـ میماند و هنگامی که تا چهل روز مصرف نشود مواد مورد نیازی که از گوشت تأمین میشود به بدن نمیرسد و دچار مشکل میشود؛ بدین ترتیب، این حدیث نیز بر نقش دورههای کمالی دوران جنین تا پایان عمر تأکید دارد. جالب آنکه در مورد تکرار مصرف گوشت در بازة زمانی چهل روز، نیز هشدار داده شده و تأکید شده که خوردن متوالی گوشت در چهل روز، باعث قساوت قلب میشود.۵
۱-۱-۲. دورۀ چهلروزۀ التفات و توجه خالصانه به خداوند
دورۀ چهلروزۀ التفات و توجه خالصانه به خداوند که برخی از موارد آن عبارتاند از:
ـ مناجات چهل روزۀ موسی در طور
آیة ۱۴۲ سورة اعراف تصریح دارد که وعده و قرار اولیة خداوند با موسی در طور، برای مناجات، سی شب بوده که با افزودن ده شب دیگر وعدة خداوند با او تکمیل و اتمام یافته است؛ «وَ واعَدْنا مُوسى ثَلاثينَ لَيْلَةً وَ أَتْمَمْناها بِعَشْرٍ فَتَمَّ ميقاتُ رَبِّهِ أَرْبَعينَ لَيْلَةً» آنچه از این آیه فهمیده میشود موضوعیت داشتن تکرار عمل مناجات در چهل شب است؛ چرا که با افزودن عدد ده به سی بر روی عدد چهل تأکید کرده است؛ چنان که در آیة ۵۱ سورة بقره بدون ذکر این جزئیات، مستقیماً به عدد چهل پرداخته و فرموده است وعدة ما با موسی، چهل شب بوده است؛ «وَ إِذْ واعَدْنا مُوسى أَرْبَعينَ لَيْلَةً»؛ بنابراین بر اساس دلالت صریح این آیه، مقطع زمانی چهل شب، جایگاه و نقش مهمی داشته و از اینرو بدان توجه خاص صورت گرفته است. چهل روز هم میتواند دورة کمال مناجات و عبادت خالصانه و به دور از مشغلههای روزانه و مدیریتی باشد و هم میتواند دوران کمال آزمون جامعهای باشد که در شرایط جدیدی قرار گرفته و گمان میرود همگی به آموزههای موسی ایمان دارند و پایبند هستند. از اینرو میتوان گفت؛ چهل روز، زمان کافی برای محک خوردن توان و ظرفیت بنی اسرائیل بود و این جامعه رسته از یوغ فرعون، میزان معرفت و دلبستگی خود به آموزههای موسی را نشان داد و بر خود آنان و رهبرشان موسی روشن شد در چه حدی هستند.
- توبه و گریة چهل روزة حضرت آدم ابو البشر به دلیل خوردن از شجرة ممنوعه۶
- گریه و انابة چهل روزة حضرت داود۷
- گریه و انابة چهل روزة حضرت سلیمان۸
- چهل روز رفتار خالصانه برای خداوند
در برخی از روایات تأکید شده که چنانچه کسی تا چهل روز کارهای خود را برای خدا انجام دهد و اغراض غیر الهی در اعمال او نباشد چشمههای حکمت از قلبش به طرف زبانش جاری میشود.۹ این دست روایات، اشاره به وجود ظرفیتی در انسان دارند که بر اساس آن با تکرار یک عمل یا حالت در چهل روز، روانش از آن عمل، رنگ و جان دیگری میگیرد و شخصیتاش با آن همسو میشود.
- چهل روز خوردن غذای حلال
در برخی متون روایی گوشزد شده که پاک نگهداشتن جسم از غذای حرام به مدت چهل روز و خوردن غذای حلال، اثری چون نورانیت دل و جاری شدن حکمت از آن، دارد.۱۰ این روایت نیز در بیان اثر غذای حلال در جسم باز به یک دورة چهل روزه اشاره کرده است که گویای نقشآفرینی این بازة زمانی در جسم و جان انسان است.
- خواندن چهل روزة دعای عهد در صبحگاهان
از امام صادق علیهالسلام نقل شده که هر کس چهل روز دعای عهد را بخواند از یاران قائم ما (عج) به شمار میآید و چنانچه قبل از ظهورش بمیرد به دنیا بازگردانده میشود تا ایشان را یاری کند.۱۱ در اینجا نیز خواندن چهل روزة یک دعا به معنای تأثیرگذاری آن در روان آدمی و همسو شدن با عمل، دانسته شده است.
گفتنی است در فرهنگ دینی همسو شدن شخصیت اشخاص با اعمالی که انجام میدهند، امر پذیرفته شده و معلومی است؛ چنان که در داستان غرق شدن پسر نوح، خداوند به نوح میفرماید او از اهل تو نبود؛ چرا که او عمل غیر صالح بود کنایه از آنکه شخصیت پسر به دلیل اعمال بدش با عملش هم جهت و همسو شده و از اینرو نمیتوان او را در زمرة گروه نوح که شخصیت آنها با اعمال صالح گره خورده و همسو شده، به شمار آورد. در عبارت «سلمان منا اهل البیت» که از پیامبر صلی الله علیه و آل و سلم نقل شده، باز اشاره بدین حقیقت است که شخصیت اشخاص با عمل گره خورده، از آن رنگ گرفته و با آن همسو شده است.
۱-۱-۳. سلام چهلروزة پیامبر صلی الله علیه و آل و سلم با عنوان سلام بر شما اهلبیت علیهالسلام در مقابل خانه علی علیهالسلام
در برخی متون روایی۱۲ نقل شده که پیامبر صلی الله علیه و آل و سلم پس از نزول آیة تطهیر؛ «إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً» تا چهل روز جلوی در خانة علی علیهالسلام و فاطمه سلام الله علیها میایستاد و خطاب به آنان میفرمود؛ «السَّلَامُ عَلَيْكُمْ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ» این رفتار پیامبر صلی الله علیه و آل و سلم نیز میتواند بدین معنا باشد که تکرار یک رفتار در بازۀ زمانی چهل روز برای ترویج و تثبیت یک آموزه، تأثیرگذار است.
۱-۱-۴. آثار و برکات چهل روزۀ برخی خوراکیها
در منابع روایی برای برخی خوراکیها، اثرات خوبی نقل شده و تأکید شده که تا چهل روز ادامه دارد؛ مانند اثر نورانیت دل و دور شدن شیطان از شخص به دلیل خوردن انار۱۳ یا روغن زیتون۱۴ و نیز گفته شده خوردن هلیم تا چهل روز نشاط عبادت میآورد.۱۵ گفتنی است متون دیگری هستند که برای استعمالاتی غیر از خوراک، مثل «سرمه کشیدن» اثری، چهلروزه، نقل کردهاند۱۶ که میتوان آنها را نیز از حیث تأکید بر اثر چهلروزۀ امور بر جسم آدمی از این دسته روایات به شمار آورد.
۱-۱-۵. آثار چهلروزۀ امور ناخوشایند بر روحیۀ بندگی مؤمنان
در بین متون دینی، دستهای از روایات تأکید دارند که مؤمن در هر چهل روز، دستکم یک امر ناخوشایند (مانند بیماری، ناراحتی و نگرانی) را تجربه میکند و خداوند حتماً برای او امر ناخوشایندی پیش میآورد؛ حتی اگر اندک و جزئی باشد. در اینگونه روایات تعبیر «تزکیه» و پاک شدن مؤمن در اثر تحمل امور ناخوشایند به کار رفته که ناظر بر اثر سختی تا چهل روز در روحیۀ مؤمن است.۱۷ شاید از آنرو که سختی مؤمن را متوجه بنده بودن خود و تحت ارادۀ مقتدری بالاتر از خودش میکند؛۱۸ یا اینکه خداوند با ابتلای مؤمن با سختی و امر ناخوشایند گناهان او را پاک میکند و نمیگذارد آلودگی گناه در دورۀ چهل روزه بر وجود او سایه بیفکند و در جان و روانش اثر بگذارد.۱۹
۱-۱-۶. آثار چهلروزۀ برخی گناهان
- پذیرفته نشدن نماز فرد شرابخوار تا چهل روز
چنان که گذشت روایات بسیاری تأکید کردهاند نماز شرابخوار تا چهل روز پذیرفته نمیشود.۲۰ جالب آنکه در برخی روایات، گوشزد شده چنانچه شرابخوار توبه نکرده باشد و در این چهل روز بمیرد به مرگ جاهلی مرده است. این دست روایات بر حقیقت تأثیرگذاری غذای مسموم برای جان و روان آدمی دارند که تا چهل روز دوام میآورد و به دلیل بقای اثر این خوراکی در جسم شخص تا چهل روز در درگاه الهی حرمتی ندارد و راز و نیاز او مورد توجه خداوند قرار نمیگیرد.
- پذیرفته نشدن عمل حرامخوار تا چهل روز
در مورد لقمۀ حرام برخی روایات تأکید دارند عمل و دعای حرامخوار تا چهل روز پذیرفته نمیشود.۲۱
- پذیرفته نشدن روزه و نماز غیبتکننده تا چهل روز
در برخی روایات تصریح شده تا وقتی رضایت و گذشت شخص غیبتشونده حاصل نشده، نماز و روزۀ فرد غیبتکننده تا چهل روز پذیرفته نمیشود.۲۲
۱-۱-۷. آثار تداوم چهل روزۀ برخی گناهان
برخی روایات هشدار دادهاند که احتکار چهل روزۀ کالا به ویژه آذوقۀ عموم مردم به قصد افزایش یافتن قیمت آن، بدتر از سرقت۲۳ و از گناهان بزرگ است و اثر آن بیزاری خداوند از محتکر و محرومیت وی از بهشت است.۲۴ در مورد نگه داشتن ابزار لهو و لعب و گناه، مثل ابزار موسیقی نیز روایاتی وارد شده که نگهداری آنها در مدت چهل روز را باعث دوری از رحمت خدا و وارد شدن در دایرۀ سخط خدا، میدانند.۲۵
۱-۱-۸. اعمالی که باید در هر چهل روز، دستکم، یک بار تکرار شوند و نباید در ظرف مدت چهل روز ترک شوند
برخی متون روایی تأکید دارند مصرف گوشت برای بدن انسان ضروری است و از اینرو نباید مصرف آن ترک شود و اگر به مدت چهل روز گوشت مصرف نشود اثرات مخربی بر جسم و روان آدمی میگذارد.۲۶ جالب آنکه از سوی دیگر گوشزد شده نباید در بازۀ زمانی چهل روز مصرف گوشت هر روز تکرار شود؛ زیرا مصرف متوالی گوشت در مدت زمان چهل روز نیز باعث قساوت قلب میشود؛
گفتنی است از این دست روایات، در مورد بهداشت شخصی نیز دیده میشود؛ مانند بر حذر داشتن اشخاص از نگهداشتن موهای عانه بیش از چهل روز و توصیه به زدودن این موها در کمتر از چهل روز.۲۷
۱-۱-۹. دوران چهلروزۀ سوگواری بر مرگ مؤمن
در حدیثی نبوی صلی الله علیه و آل و سلم نقل شده که در مرگ مؤمن، زمین تا چهل روز میگرید؛ «إِنَّ الْأَرْضِ لَتَبْكِي عَلَى الْمُؤْمِنِ إِذَا مَاتَ أَرْبَعِينَ صَبَاحاً»۲۸ در مورد امام حسین علیهالسلام نیز برخی روایات تأکید دارند که آسمان تا چهل روز بر ایشان گریسته است؛ «كامل الزيارات عن عبد اللّه بن هلال عن أبي عبد اللّه [الصادق] عليهالسلام، قال: سَمِعتُهُ يَقولُ: إنَّ السَّماءَ بَكَت عَلَى الحُسَينِ بنِ عَلِيٍّ ويَحيَى بنِ زَكَرِيّا عليهماالسلام، ولَم تَبكِ عَلى أحَدٍ غَيرِهِما. قُلتُ: وما بُكاؤُها؟ قالَ: مَكَثوا اربعین يَوما تَطلُعُ الشَّمسُ بِحُمرَةٍ، وتَغرُبُ بِحُمرَةٍ، قُلتُ: فَذاكَ بُكاؤُها؟ قالَ: نَعَم.»۲۹ در روایتی نیز از امام رضا علیهالسلام نقل شده که ایشان به یکی از یارانشان دستور دادهاند بر روی قبر یکی از اصحاب تا چهل روز آب بپاشند.۳۰
در این دست متون نیز بر دورۀ کمال یک چیز اشاره شده است. بر اساس این احادیث، دورۀ سوگواری کامل بر متوفی، چهل روز است و پایان این دوره، روز چهلم. به نظر میرسد خاستگاه سنت «چهلم گرفتن» برای اموات، صدور اینگونه احادیث باشد.
۱-۲. چهل سال
۱-۲-۱. چهل سالگی دورۀ کمالی انسان از نظر سنی
قرآن کریم در آیۀ ۱۵ سورۀ احقاف میفرماید: «و انسان را [نسبت] به پدر و مادرش به نيكى سفارش كرديم. مادرش با تحمّل رنج، به او باردار شد و با تحمّل رنج، او را به دنيا آورد و بار برداشتن و از شير گرفتنِ او سى ماه است. تا آنگاه كه به رشد كامل خود برسد و به چهل سال برسد، مىگويد: پروردگارا! بر دلم بيفكن تا نعمتى را كه به من و به پدر و مادرم ارزانى داشتهاى، سپاس بگويم و كار شايستهاى انجام دهم كه آن را خوش دارى و فرزندانم را برايم شايسته گردان. در حقيقت، من به درگاه تو توبه آوردم و من از فرمانپذيرانم». در این آیه مجموع سن جنینی و شیرخوارگی انسان به طور مشخص، سی ماه ذکر شده و آنگاه با کلید واژۀ «أشد» به سن رشد اشاره کرده و سپس به سن چهل پرداخته «حَتَّى إِذَا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَ بَلَغَ أَرْبَعِينَ سَنَة» که به نظر میرسد این سن در نوع انسانی، به معنای نهایت رشد و بالندگی است. چنان که در روایتی منظور از «أشد» سی و سه سالگی و منظور از اربعین نهایت سن رشد و کمال نوع انسان دانسته شده است و تصریح شده که آدمی پس از اتمال چهل سال رو به نقصان و ضعف پیری دارد و در سراشیبی قرار میگیرد؛ امام صادق عليهالسلام: «هرگاه آدمى به سى و سه سالگى برسد به برومندى رسيده است و هرگاه چهل ساله شود به اوج عمر خود رسيده است و چون قدم در چهل و يك سالگى بگذارد رو به كاهش نهد.»۳۱ در متون روایی دیگر نیز به سن چهل سالگی به عنوان سن کمالی انسان، اشاره شده است.۳۲
بدین ترتیب باز عدد «چهل» نشانگر یک دورۀ کامل است این بار نسبت به سن آدمی و رشد او. گذشت که دورههای چهلروزه در دوران جنینی نیز نقشآفرین بودند.
۱-۲-۲. چهل سالگی زمان مناسب برای ابلاغ رسالت به انبیا
چنانکه که میدانیم پیامبر اکرم صلی الله علیه و آل و سلم در سن چهل سالگی به پیامبری مبعوث شدند. از امام باقر علیهالسلام نیز نقل شده که خداوند حضرت محمد صلی الله علیه و آل و سلم را به عنوان بنده آفرید و تربیتش کرد تا آنکه چون به سن چهل سالگی رسید به ایشان وحی کرد و ... .۳۳ سن چهل سالگی به دلیل رسیدن انسان به سن رشد و کمال، سن مناسبی برای رهبری امت است و از اینرو گفته شده سن مناسب بعثت انبیاست با این حال تأکید شده خداوند میتواند در سنین پایینتر و حتی کودکی نیز، نبوت را به کسی ارزانی کند؛ چنانکه در مورد یحیی علیهالسلام چنین شد.۳۴ گفتنی است تناسب سن چهل سال برای دریافت رسالت در انبیا در راستای همان کمال سنی است که در بخش قبل بدان پرداخته شد.
۱-۲-۳. عبادت چهلسالۀ عابدان
عبادت چهل ساله، دست کم در نزد بنی اسرائیل، دارای ارزش و جایگاه خاصی بوده است. در روایتی از امام معصوم علیهالسلام نقل شده که عابدی از بنی اسرائیل چهل سال عبادت کرد و سپس قربانی کرد؛ اما قربانی او پذیرفته نشد و او خود را مذمت کرد که حتماً گناهی کردهام. از جانب خداوند بدو خطاب شد ارزش این مذمت نفس از عبادت چهل ساله بیشتر است.۳۵ در روایت دیگری پیامبر صلی الله علیه و آل و سلم دربارۀ یکی از نمازها، خطاب به گروهی از یهود میفرماید؛ ارزش یک رکعت این نماز از عبادت چهل ساله نزد خداوند بیشتر است.۳۶ به نظر میرسد دورۀ عبادت چهل ساله، دورهای برای اثبات بندگی بوده چنانکه در پایان چهل سال با قربانی کردن منتظر میماندند. گویا بر این باور بودهاند که چهل سال دورۀ کامل بندگی است و پس از آن نوبت نتیجه گرفتن از این تلاش چهل ساله است. جالب آنکه نقل شده؛ «داود نبی، شبی پس از خواندن زبور از عبادت خود، خوشش آمد در این لحظه یکی از حیوانات پیرامون او به سخن درآمد و گفت من چهل سال است که زبانم از ذكر خداوند عزّ و جلّ باز نايستاده است!»۳۷ در این ماجرا نیز که به بنی اسرائیل مربوط است باز سخن از ذکر و عبادت چهل ساله به میان آمده است. بدین ترتیب این دست از متون نیز بر دورۀ کمالی عبادت و بندگی در طول چهل سال دلالت دارند و کاربرد عدد چهل برای بیان دورۀ کمالی یک امر است.
۱-۲-۴. مهلت چهلساله به خطاکاران و طاغیان
در برخی متون روایی گوشزد شده که خدواند پس از اعلام اجابت دعای موسی و هارون دربارۀ عذاب فرعون که در آیۀ ۸۸ سورۀ یونس بدان اشاره کرده به فرعون، چهل سال مهلت داد؛ ولی او دست از طغیان برنداشت. «الامام الصادق عليهالسلام: كانَ بينَ قولِ اللّهِ عزّ و جلّ «قد اجِيبَتْ دعوتُكُما» و بينَ أخذِ فِرعَونَ أربعينَ عاما»۳۸
۱-۲-۵. مجازات چهلسالۀ جامعۀ فاسق
قرآن کریم در نقل داستان فرار بنی اسرائیل از مصر و خودداری آنان از جهاد با کفار، تأکید دارد که به آنان گوشزد شد تا چهل سال از ورود به سرزمین مقدس، محروم و در بیابانها سرگردان خواهند ماند؛ «قالَ فَإِنَّها مُحَرَّمَةٌ عَلَيْهِمْ أَرْبَعينَ سَنَةً يَتيهُونَ فِي الْأَرْضِ فَلا تَأْسَ عَلَى الْقَوْمِ الْفاسِقينَ»۳۹ تعبیر «فَلا تَأْسَ عَلَى الْقَوْمِ الْفاسِقينَ» در آخر این آیه دلالت بر این حقیقت دارد که محرومیت آنان از ورود به این شهر، ناشی از فسقشان است که باعث شده از فرمان خداوند بر جهاد سرپیچی کنند؛ بنابراین تا چهل سال شایستگی استفاده از نعمت تمکن و اسکان در یک محیط مناسب را ندارند و اثر این گناه جامعه تا چهل سال دوام میآورد. شاید از آنرو که در مدت چهل سال اکثر اشخاص حاضر در این جامعه که طغیان کردند از دنیا میروند و آنان که زنده میمانند به دلیل کهولت سن، توان نقشآفرینی ندارند ضمن آنکه اکثریت جمعیتی را نیز از دست میدهند. اینگونه بود که پس از چهل سال فرزندان آنها و نسل بعدی به دلیل پذیرش جهاد، توانستند وارد آن سرزمین مقدس شوند.۴۰
این چند مورد، نمونههایی بودند از کاربرد «چهل سال» به عنوان دورۀ کمالی یک امر.
۲. کاربرد عدد چهل برای بیان نخستین درجۀ کثرت
یکی از موارد کاربرد عدد چهل در عربی، بیان کثرت در مورد اشخاص یا اشیا است؛ اما کثرت نیز چون جمع حداقلی دارد؛ اگر گفته میشود حداقل باید دو تا باشد تا جمع اطلاق شود در کثرت نیز حداقل باید چهل تا باشد تا کثرت اطلاق شود. صاحب بن عباد (م ۳۸۵ ق) تصریح دارد که کلید واژۀ امت بر چهل نفر تا صد نفر اطلاق میشود؛ یعنی واژۀ «امت» را وقتی میتوان به کار برد که یک جمعی، حداقل چهل نفر باشند.۴۱ ابن اثیر جزری نیز در شرح لغت «أمة» بیان میدارد که اسمهای جمع؛ نفر، عصبة و امت هر کدام بر شماری اطلاق میشوند. نفر بر سه تا ده؛ عصبة بر ده تا چهل و امت بر چهل تا صد، اطلاق میشوند.۴۲ از بهکارگیری عدد چهل در شمارش اشخاص یا امور در موارد مختلف نیز چنین برمیآید که منظور شمار دقیق چهل نفر نیست؛ بلکه مراد گوینده کثرت اشخاص و البته به میزان حداقلی آن است.
به نظر میرسد بکار رفتن عدد چهل در بسیاری از موارد به قصد بیان کثرت است و نه شمار دقیق چهل. نمونههای این نوع کاربرد فراوان است که برخی از آنها در ذیل مورد بررسی قرار گرفتهاند؛
۲-۱. بخشیده شدن چهل گناه جاهل و بخشیده نشدن حتی یک گناه عالم۴۳
در اینگونه متون، معصوم علیهمالسلام در راستای تأکید بر عدم غفران گناهان عالم از چنین تعبیری استفاده کرده است و در حقیقت در این صدد بوده که کثرت بخشش گناهان جاهل و عدم اغماض نسبت به عالم را بیان کند. اینکه در برخی روایات گفته شده؛ «هفتاد گناه جاهل بخشیده میشود و از عالم حتی یکی نیز بخشیده نمیشود.»۴۴ قرینۀ درستی این ادعاست؛ زیرا در زبان عربی اعداد «چهل» و «هفتاد» برای بیان کثرت استفاده میشوند و در این مورد هر دو تعبیر به کار رفته است.
۲-۲. تا چهل خانه از هر طرف همسایه به شمار میآیند۴۵
اینگونه روایات نیز درصدد بیان کثرتاند و جالب آنکه از عدد چهل استفاده کردهاند تا بر این حقیقت تأکید کنند که همسایگان بسیاری بر انسان، حق همسایگی دارند و دست کم تا چهل خانه، عنوان همسایگی صدق میکند و بیان عدد چهل صرفاً برای بیان حداقل کثرت است؛ یعنی خیلیها همسایهاند و دست کم این تعداد زیاد، چهل خانه است.
۲-۳. در گزارشهای تاریخی زیادی نیز عدد چهل بر حداقل کثرت اطلاق شده است
مانند؛ گزارش حضور چهل نفر از خویشان پیامبر صلی الله علیه و آل و سلم در جمع یوم الانذار.۴۶ دلیل بر این ادعا که منظور شمار دقیق چهل نفر نیست گزارش عللالشرایع از ماجرای یومالانذار است که پس از اشاره به عدد چهل نفر تأکید میکند در همین حدود کمی بیشتر یا کمتر۴۷ و مانند گزارش حملۀ اصحاب جمل به بصره و اشغال آن، که اشاره به قتل چهل نفر از نگهبانان دارالاماره شده است به نظر میرسد باز عدد چهل بیانگر حداقل کثرت است۴۸ و مانند اشارۀ منابع به ارسال عایشه با همراهی چهل زن به مدینه به تدبیر امیرمؤمنان علیهالسلام در جنگ جمل۴۹ جالب آنکه مروج الذهب در گزارش این ماجرا تصریح دارد تعداد این زنان بیست نفر به همراه سی مرد بوده است۵۰ که میتواند قرینهای باشد بر اینکه منظور از چهل نفر، کثرت حداقلی زنان همراه عایشهاند، نه شمار دقیق چهل نفر. مثال دیگر، گزارش بسته شدن درِ قلعۀ خیبر با نیروی جسمی چهل مرد است. بدیهی است نمیتوان باور کرد که برای باز یا بسته کردن درِ قلعه، واقعاً تعداد دقیق چهل نفر، حاضر میشدند و بلکه منظور گزارشگران، بزرگی و سنگینی در است که چند نفر محدود نمیتوانستند آن را حرکت دهند و باید اشخاص بسیاری، حاضر میشدند.
بنابراین کاربرد چهل همیشه به معنای موضوعیت داشتن آن نیست و فقط در برخی امور به خاطر آن است.
بخش دوم: تحلیل متون مربوط به اربعین حسینی
این متون نیز که از آنها، اهمیت اربعین حسینی استفاده شده بر دو دستهاند؛ گروه نخست، گزارشهایی هستند که بر زیارت مزار سید الشهدا علیهالسلام در چهلمین روز شهادتش یعنی بیستم صفر سال ۶۱ هجری، دلالت دارند. گروه دوم روایات مربوط به زیارت اربعین هستند؛
الف) متون مربوط به زیارت مزار امام علیهالسلام در چهلمین روز شهادتش که خود بر چند دستهاند
- متونی که از زیارت مزار امام حسین علیهالسلام در این روز، توسط صحابی جلیلالقدر جابر بن عبدالله به عنوان نخستین زائر حسینی یاد کردهاند.۵۱
- متونی که به ورود کاروان اسیران اهلبیت علیهمالسلام به کربلا در این روز اشاره کردهاند.۵۲
- برخی نیز بین تصریح دارند در این روز جابر و اهلبیت علیهمالسلام با هم وارد کربلا شدند و بر سر مزار همدیگر را ملاقات کردهاند.۵۳
محققان و اندیشمندان در پذیرش این متون هم نظر نیستند. آنچه در این میان باعث اختلاف شده قراین تاریخی و عقلی است که بازگشت اهلبیت علیهمالسلام به کربلا در اربعین را غیر ممکن میکند. برخی گزارشها حاکی است ابن زیاد اسیران اهلبیت علیهمالسلام را در کوفه نگه داشت تا از جانب یزید کسب تکلیف کند که این کار حدود بیست روز وقت لازم داشت تا نامۀ یزید از شام برسد و اسیران روانۀ شام شوند. برخی گزارشها نیز حاکی است یزید لعنة الله علیه ایشان را به مدت یک ماه در شام نگاه داشت.۵۴ افزون بر این، مسیر بازگشت اهلبیت علیهمالسلام از شام به مدینه بود و راه مدینه در آن روزگار از راه کوفه و عراق جدا بود؛ بنابراین اگر کاروان میخواست روانۀ کربلا شود باید مسیر خود را تغییر میداد و این کار نیازمند اجازۀ یزید بود و مأمورانی که اهلبیت علیهمالسلام را به مدینه میبردند اجازۀ این کار را نداشتند. با توجه به این حقایق و طولانی بودن زمان سفر در گذشته، حضور اهلبیت علیهمالسلام بر سر مزار در روز اربعین امکان عقلی نداشته است.
بنابراین متون حاکی از حضور اهلبیت علیهمالسلام در اربعین، قابل اعتماد نیستند این در حالی است که متون مربوط به زیارت جابر در این روز، چنین مشکلی ندارند و بیشتر قابل اعتمادند. هر چند برخی نسبت به امکان حضور جابر در کربلا در مدت چهل روز اظهار تردید کردهاند؛ اما حقیقت آن است که وقتی سر امام حسین علیهالسلام نزد ابن زیاد برده شد او، پیکی روانۀ مدینه کرد تا این خبر را به حاکم مدینه رساند و او نیز این خبر را به طور عمومی در مدینه اعلام کرد.۵۵ بنابراین، رسیدن خبر شهادت امام حسین علیهالسلام به مدینه در طول ده روز امکان داشته و از اینرو جابر یک ماه وقت داشت تا مسیر مدینه به کربلا را طی کند؛ ضمن آنکه ممکن است وی سفر خود به عراق را پیش از رسیدن خبر شهادت امام علیهالسلام آغاز کرده باشد. بدین ترتیب میتوان گفت گزارش زیارت جابر در روز اربعین پذیرفتنی است.
ب) روایات مربوط به زیارت اربعین
در بین روایات مربوط به زیارت امام حسین علیهالسلام که بر زیارت مزار سالار شهیدان در هر فرصتی تأکید دارند، توصیههای ویژهای نیز نسبت به زیارت مزار ایشان در مناسبتهای خاص مانند شبهای جمعه، نیمه شعبان، اول و نیمۀ ماه رجب، روز عرفه، اعیاد فطر و قربان و روز عاشورا وجود دارد.۵۶ در این میان در مورد اربعین توصیۀ مستقیم به زیارت امام علیهالسلام در این روز وجود ندارد. فقط دو روایت به زیارت اربعین اشاره کردهاند که در ذیل به آنها میپردازیم؛
روایت اول: در این روایت که از صفوان نقل شده۵۷، وی میگوید امام صادق علیهالسلام به من در مورد زیارت اربعین فرمود: «امام حسین علیهالسلام را در این روز به هنگام بالا آمدن روز، زیارت میکنی و این عبارات را میگویی ... .»
روایت دوم: در این روایت مرسل که از امام عسکری علیهالسلام نقل شده، نشانههای مؤمن، پنج چیز دانسته شده است؛ «پنجاه و يك ركعت نماز گزاردن در شبانهروز، زيارت اربعين، انگشتر به دست راست كردن، پيشانى بر خاك نهادن و بلند گفتنِ بسم اللّه الرحمن الرحيم»۵۸
تعبیر وارد شده در این دو متن، تعبیری مطلق و بدون توضیح نسبت به «زیارت اربعین» است. در روایت نخست، راوی میگوید: «امام صادق علیهالسلام در مورد زیارت اربعین به من فرمود ...» و در کلام امام علیهالسلام سخنی از اربعین نیست. در روایت دوم نیز تعبیر «یکی از نشانههای مؤمن، زیارت اربعین است» بکار رفته است. این تعابیر در مقایسه با تعابیری که نسبت به زیارت در روزهای عاشورا و نیمه شعبان، به کار رفته و صراحتاً به زیارت این روزها توصیه شده، تعابیری مطلق است و مشخص نیست؛ چرا توصیۀ مستقیمی در این باره وارد نشده است. مطالب ذیل میتواند دلیل این امر باشد؛
- شیعیان به تأسی از جابر و برای یادمان زیارت او، به طور خودجوش، در روز اربعین به زیارت مزار امام حسین علیهالسلام میرفتند و از اینرو نیازی به توصیه نبوده است؛ اما زیارت ایام دیگر مثل نیمه شعبان، نیازمند توصیه و ترویج بوده است.
تعبیر صفوان در روایت نخست که «امام در مورد زیارت اربعین به من فرمودند اینگونه زیارت کن» بدین معناست که این زیارت از عرف شیعیان، نشأت گرفته است. امام صادق علیهالسلام پس از مشاهده رواج این زیارت، نحوة زیارت را بیان کردهاند و بدین وسیله، نیازمندی آنان در مورد ادب زیارت این روز را برطرف ساختند.
گفتنی است؛ شیخ مفید (م ۴۱۳) در کتاب المزار خود بابی دارد با نام «فضل زیارة الاربعین» که بیانگر شناخته شده بودن این زیارت در عرف مردم آن دوران است. چنانکه بیرونی در الآثار الباقیة تصریح دارد زمان زیارت اربعین، بیستم صفر است. این بدان معناست که در سدة چهار و پنج زیارت اربعین، زیارتی رایج و شناخته شده بود.
- به دلیل رواج فرهنگ زیارت در این روز و شناختهشده بودنش، این زیارت از نشانههای شیعیان به شمار میآمده است. از اینرو در روایت نقلشده از امام عسکری علیهالسلام به عنوان نشانة مؤمن دانسته شده است و توضیح و توصیهای نسبت بدان نشده است و اگر در میان نشانههای مؤمن بیان شده، بدین دلیل بوده که یکی از شاخصههای رفتاری و ظاهری شیعیان به شمار میآمده است. امام عسکری علیهالسلام با بیان این حدیث، گویا درصدد تأیید و ترویج آن بودند. با توجه به اینکه متوکل عباسی (م ۲۴۷) در دهة چهلِ سدة سوم هجری، مزار امام حسین علیهالسلام و خانههای اطراف را تخریب و زائران را از سفر به کربلا منع کرد.۵۹ چنین برداشتی درست به نظر میرسد؛ زیرا با سختگیریهای متوکل، روند زیارت به ویژه زیارت اربعین دچار کندی و فترت شده بود و امام با این بیان، تلاش کردند به مخاطبان گوشزد کنند که این زیارت نشانة شیعه است و باید دوباره احیا شود و رونق گذشته خود را باز یابد؛ همچنین میتوان گفت، پنج نشانة یاد شده در روایت، چند امر شکلی و ظاهری بودند که شیعه به دلیل پایبندی به آنها از دیگر نحلهها، تشخیص داده میشد و بدانها، هویت و تشخص مییافت. از اینرو امام عسکری علیهالسلام برای حفظ انسجام هویتی شیعیان آنها را از نشانههای مؤمن شمردند تا آنان در مقابل فشارهای فرهنگی، مقاومت کنند و بر آنها پایدار بمانند و اینگونه بود که شیعیان درصدد بودند تا سنت زیارت اربعین را حفظ کنند.
نکته:
برخی روایات تأکید دارند که پس از شهادت امام حسین علیهالسلام تا چهل روز، زمین و آسمان برایشان گریستهاند؛ مانند روایت عبدالله بن هلال از امام صادق علیهالسلام که در آن تصریح شده، گریة آسمان، سرخ شدن آن به هنگام طلوع و غروب، بوده است.۶۰ در برخی روایات نیز بر گریة زمین بر مرگ مؤمن تا چهل روز اشاره شده است.۶۱ اینگونه روایات تداوم سوگ بر مرگ مؤمن تا چهل روز را تأیید میکند و روز چهلم را پایان دورة سوگواری، میدانند.
به نظر میرسد صدور اینگونه روایات، این ذهنیت را در بین بخشی از جامعة اسلامی ایجاد کرده بود که پایان دورة سوگواری بر متوفی، روز چهلم است. این امر میتواند عامل عزم جابر برای سفر به کربلا باشد. گویا وی تلاش کرده تا قبل از روز چهلم، خود را به مزار امام حسین علیهالسلام برساند و در آخرین فرصت یعنی روز چهلم به چنین توفیقی دست یافته و فرصت سوگواری و زیارت در آخرین روز سوگواری را درک کرده است. گفتنی است با فرض قبول سفر اهلبیت علیهالسلام به کربلا در این روز و بازگشت آنان از شام از مسیر بادیه، این عامل میتواند توجیهکنندة عجلة آنان برای سفر به کربلا تا روز چهلم باشد.
جالب آنکه ابن بطوطه جهانگرد مغربی (م ۷۷۹) در گزارش مراسم سوگواری فرزند اتابک فارس و پوشیدن لباس عزا، مینویسد: اینان تا چهل روز لباس عزا به تن دارند و این به دلیل آن است که در نزد آنان، روز چهلم نهایت و اتمام اندوه و عزاست.۶۲ این مطلب به روشنی بر وجود این ذهنیت در بخشهایی از جوامع اسلامی و شکلگیری سنت سوگواری چهل روزه با الهامگیری از روایات یادشده، دلالت دارد.
جمعبندی و نتیجهگیری:
از مجموع کاربردهای اربعین در روایات و گزارشهای تاریخی چنین برمیآید که به کارگیری این کلید واژه به دو هدف عمده صورت میگیرد؛
نخست به این قصد که این عدد، دارای جایگاهی است و ارزش خاصی دارد و از اینرو تکیه و تأکید بر این عدد، به دلیل آن است که عدد چهل موضوعیت دارد و منظور از اربعین در این موارد، دقیقاً چهل است نه کم و نه زیاد.
دومین کاربرد نیز برای بیان نخستین درجه از کثرت است. در نوع دوم عدد چهل موضوعیت ندارد و به کار برندة آن فقط میخواهد شمارگان زیاد را بیان کند. در اینگونه موارد وقتی گفته میشود چهل مرد جنگی فلانی را همراهی کردند منظور تعداد چهل نفر دقیق نیست؛ بلکه منظور آن است که همراهان کم نبودند؛ بلکه زیاد بودند.
کاربرد اول که برای این عدد ارزش و جایگاهی قائل است در اذهان مسلمانان اثرگذار بوده و در فرهنگ اسلامی، نوعی نگاه ارزشی بدان را پدید آورده است به ویژه روایاتی که بر چهل به عنوان یک دورة تکاملی در امور مقدس اشاره داشتند؛ مثل راز و نیاز خالصانة چهل روزة انبیا و اولیا یا عبادتهای چهل سالة عابدان یا بعثت برخی انبیا در سن چهل سالگی. این دست متون دینی باعث شدند تا مخاطب به چهل به عنوان یک دورة تکاملی توأم با تقدس، نگاه کند.
بدیهی است در چنین بستر فرهنگی پدید آمده، چنانچه مخاطبان با روایت نبوی «سوگواری زمین بر مرگ مؤمن تا چهل روز» روبهرو شوند. بدین نتیجه میرسند که دورة کامل سوگواری بر مؤمن، چهل روز است و تا روز چهلم شایستة سوگواری است.
بنابراین حضور جابر بر سر مزار امام حسین علیهالسلام در چهلمین روز شهادتش، میتواند ناشی از این ذهنیت باشد که تا روز چهلم، برای سوگواری فرصت دارد و از اینرو، تلاش کرده تا روز چهلم، خود را بر سر مزار برساند. سوگواری چهل روزه تنها به حدیث نبوی یاد شده منحصر نماند؛ بلکه در روایات فراوان دیگری که از ائمه علیهمالسلام رسیده به صراحت از گریة چهل روزة زمین و آسمان برای شهادت امام حسین علیهالسلام سخن رفته است. چنانکه از امام رضا علیهالسلام نیز نقل شده که دستور دادهاند تا چهل روز بر قبر یکی از اصحابش آب بپاشند. بدین ترتیب روشن میشود در منظومه معارفی ایجاد شده توسط روایات، دورة کامل سوگواری بر مؤمن، چهل روز است. سنت چهلم گرفتن برای درگذشتگان در میان شیعیان، ریشه در این برداشت و باور دارد.
دریافت و باور پدیدآمده در پی صدور اینگونه احادیث، نقش بسیار مهمی در پیریزی آیین بزرگداشت اربعین حسینی، داشته است چرا که این باور در کنار پایبندی شیعه به یادکرد حوادث مرتبط با قیام عاشورا، باعث شد تا وقتی شیعیان از زیارت جابر در روز اربعین آگاه شوند با تأثیرپذیری از این انگارهها، سالروز نخستین زیارت امام حسین علیهالسلام را گرامی بدارند و تلاش کنند در چنین روزی خود را بر سر مزار آن امام شهید برسانند. بزرگداشت اربعین حسینی از طریق زیارت مزار و سوگواری، حرکتی است برای یادمان نخستین زیارت مزار و پایان دورة سوگواری حسینی. بر اساس روایت صفوان، حرکت زائران برای زیارت حرم حسینی در اربعین هر سال، سنتی بوده که در دورة امام صادق علیهالسلام نیز رواج داشته به گونهای که ایشان شیوة زیارت در این روز را به صفوان تعلیم میدهند. روایت نقل شده از امام عسکری علیهالسلام که زیارت اربعین را از نشانههای مؤمن میداند نیز بدین معناست که این زیارت به حدی رواج داشته که در دورة آن امام (نیمة قرن سوم) از نشانههای شیعیان به شمار میآمده است. چنانکه شیخ مفید(ره) عالم قرن چهار و پنج هجری در کتاب المزار خود فصلی را با نام «فضل زیارة الاربعین» آورده است و در قرن پنجم نیز ابوریحان بیرون در الآثار الباقیه گزارش کرده که در چنین روزی، زیارت اربعین رواج دارد. باید توجه داست که بیرونی مورخ نیست و فقط امور معروف در عصر خود را گزارش کرده است و سخن وی پیش از آنکه ارزش تاریخی داشته باشد از لحاظ مردمشناسی و جامعهشناسی تاریخی مهم و برای شناخت باورها و انگارهای مردمان آن دوران مفید است.
بنابراین بزرگداشت اربعین به ویژه زیارت مزار در این روز، ریشه در فرهنگ یادمانی شیعه دارد که از امور ذیل تأثیر پذیرفته است:
۱. روایات مربوط به ارزشمندی عدد چهل و اینکه دورۀ کامل خیلی از امور تربیتی و معنوی به صورت چهل روز یا چهل سال است.
۲. روایاتی که دورة کامل سوگواری بر مؤمن را، چهل روز میدانند.
۳. روایاتی که بر یادکرد و یادمان حادثة عاشورا در فرصتهای مختلف دلالت دارند.
۴. رسیدن جابر در روز اربعین بر سر مزار امام به عنوان نخستین زائر سرشناس که به قصد زیارت آمده بود.
۵. دو روایات ویژه از امام صادق علیهالسلام و امام عسکری علیهالسلام که در مورد زیارت اربعین نقل شدهاند.
۶. فرهنگ یادمانی شیعه که برای حوادث مهم مرتبط با حادثة عاشورا، شأن و منزلتی قائل است و از اینرو با الهامگیری از توصیههای ائمه علیهمالسلام بر یادمان حادثة عاشورا در فرصتهای مختلف، سالروز نخستین زیارت مزار امام حسین علیهالسلام را گرامی میدارد و گروهی تلاش دارند تا همانند جابر خود را بر سر مزار برسانند.
نتیجه آنکه، سنت بزرگداشت اربعین با توجه به عوامل یاد شده شکل گرفت و به مرور بر شکوه آن افزوده شد.
* پژوهشگر علوم حدیث
فهرست منابع و مأخذ:
الآثار الباقية عن القرون الخالية، محمد بن احمد البیرونی (ابوريحان) (م ۴۴۰ ق)، تحقیق: پرویز اذکایی، تهران: مركز نشر ميراث مكتوب، ۱۳۸۳ ش.
إحياء علومالدين، أبو حامد محمّد بن محمّد الغزالي (ت ۵۰۵ ه)، دارالهادي ـ بيروت، الطبعة الاولى ۱۴۱۲ ه.
الإرشاد في معرفة حجج اللَّه على العباد، أبو عبداللَّه محمّد بن محمّد بن النعمان العكبري البغدادي المعروف بالشيخ المفيد (ت ۴۱۳ ه)، تحقيق و نشر: مؤسسة آل البيت ـ قم، الطبعة الاولى ۱۴۱۳ ه.
اسد الغابة في معرفة الصحابة، أبو الحسن عزّالدين عليّ بن أبي الكرم محمّد بن محمّد بن عبد الكريم الشيباني المعروف بابن الأثير الجزري (ت ۶۳۰ ه)، تحقيق: عليّ محمّد معوّض و عادل أحمد عبد الموجود، دار الكتب العلميّة ـ بيروت، الطبعة الاولى ۱۴۱۵ ه.
الاصول الستّة عشر، عدّة من الرواة، تحقیق ابوالفضل المحمودی، قم: دارالحدیث: ۱۴۲۵ ه.
الإقبال بالأعمال الحسنة فيما يعمل مرّة فى السنة، علىّ بن موسى الحلّى (السيّد ابن طاووس) (م ۶۶۴ ق)، تحقيق: السيّد جواد القيّومى، قم: مكتب الإعلام الإسلامى، ۱۴۱۴ ق، اوّل.
الأمالي للطوسي، أبو جعفر محمّد بن الحسن المعروف بالشيخ الطوسي (ت ۴۶۰ ه)، تحقيق: مؤسسة البعثة، دار الثقافة ـ قم، الطبعة الاولى ۱۴۱۴ ه.
الأمالى، محمّد بن على ابن بابويه القمّى (الشيخ الصدوق) (م ۳۸۱ ق)، تحقيق: مؤسّسة البعثة، قم: مؤسّسة البعثة، ۱۴۰۷ ق، اوّل.
الإمامة و السياسة (تاريخ الخلفاء)، عبداللّه بن مسلم الدينورى (ابن قتيبة) (م ۲۷۶ ق)، تحقيق: على شيرى، قم: مكتبة الشريف الرضى، ۱۴۱۳ ق، اوّل.
بحارالأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمّة الأطهار عليهمالسلام، محمّدباقر بن محمّد تقى المجلسى (العلّامة المجلسى) (م ۱۱۱۱ ق)، بيروت: مؤسّسة الوفاء، ۱۴۰۳ ق، دوم.
بشارة المصطفى لشيعة المرتضى، أبو جعفر محمّد بن محمّد بن عليّ الطبري (ت ۵۲۵ ه)، المطبعة الحيدريّة ـ النجف الأشرف، الطبعة الثانية ۱۳۸۳ ه.
بصائر الدرجات، محمّد بن الحسن الصفّار القمّى (ابن فَرّوخ) (م ۲۹۰ ق)، قم: مكتبة آية اللّه المرعشى، ۱۴۰۴ ق، اوّل.
البداية والنهاية، أبو الفداء إسماعيل بن عمر بن كثير الدمشقي (ت ۷۷۴ ه)، تحقيق و نشر: مكتبة المعارف ـ بيروت.
تاريخ بغداد أو مدينة السلام، أبو بكر أحمد بن عليّ الخطيب البغدادي (ت ۴۶۳ ه)، المكتبة السلفيّة ـ المدينة المنوّرة.
تاريخ دمشق، ابو القاسم عليّ بن الحسن بن هبة اللَّه المعروف بابن عساكر الدمشقي (ت ۵۷۱ ه)، تحقيق: عليّ الشيري، دار الفكر ـ بيروت، الطبعة الاولى ۱۴۱۵ ه.
تاريخ الطبري (تاريخ الامم والملوك)، أبو جعفر محمّد بن جرير الطبري (ت ۳۱۰ ه)، تحقيق: محمّد أبوالفضل إبراهيم، دارالمعارف ـ مصر.
تفسير العيّاشي، أبو النضر محمّد بن مسعود السلمي السمرقندي المعروف بالعيّاشي (ت ۳۲۰ ه)، تحقيق: السيّد هاشم الرسولي المحلّاتي، المكتبة العلميّة ـ طهران، الطبعة الاولى ۱۳۸۰ ه.
تفسير القمّي، أبو الحسن عليّ بن إبراهيم بن هاشم القمّي (ت ۳۰۷ ه)، إعداد: السيّد الطيّب الموسوي الجزائري، مطبعة النجف الأشرف.
تفسير مجمع البيان، أبو عليّ الفضل بن الحسن الطبرسي (ت ۵۴۸ ه)، تحقيق: السيّد هاشم الرسولي المحلّاتي والسيّد فضل اللَّه اليزدي الطباطبائي، دارالمعرفة ـ بيروت، الطبعة الثانية ۱۴۰۸ ه.
التمحيص، أبو عليّ محمّد بن همام الاسكافي (ت ۳۳۶ ه)، تحقيق و نشر: مدرسة الإمام المهدي (عج) ـ قم.
تهذيب الأحكام في شرح المقنعة، أبو جعفر محمّد بن الحسن المعروف بالشيخ الطوسي (ت ۴۶۰ ه)، تحقيق: سيد حسن الموسوى الخرسان، دارالتعارف ـ بيروت، الطبعة الاولى ۱۴۰۱ ه.
تيسير المطالب فى أمالى أبى طالب، يحيى بن الحسين الزيدى اليمانى (الإمام أبوطالب) (م ۳۸۴ ق)، گردآورى: أحمد بن سعدالدين المِسْوَرى (ق ۵ ق)، بيروت: مؤسّسة الأعلمى، ۱۳۹۵ ق، اوّل.
جامع الأخبار أو معارج اليقين في اصولالدين، محمّد بن محمّد الشعيري السبزواري (القرن السابع)، تحقيق و نشر: مؤسسة آلالبيت ـ قم، الطبعة الاولى ۱۴۱۴ ه.
جامع الأحاديث، أبو محمّد جعفر بن أحمد بن عليّ القمّي المعروف بابن الرازي (القرن الرابع)، تحقيق: السيّد محمّد الحسيني النيسابوري، مؤسسة الطبع و النشر التابعة للحضرة الرضويّة المقدّسة ـ مشهد، الطبعة الاولى ۱۴۱۳ ه.
الجَمَل و النصرة لسيّد العترة فى حرب البصرة، محمّد بن محمّد بن النعمان العكبرى البغدادى (الشيخ المفيد) (م ۴۱۳ ق)، تحقيق: السيّد على مير شريفى، قم: المؤتمر العالمى لألفيّة الشيخ المفيد، ۱۴۱۳ ق، اوّل.
الحدائق الورديّة في مناقب أئمّة الزيديّة، حميد الشهيد بن أحمد بن محمّد المحلّى (ت ۶۵۲ ه)، تحقيق: المرتضى المحطورى، صنعاء: مكتبة بدر، ۱۴۲۳ ه.
الخرائج والجرائح. لأبي الحسين سعيد بن عبد اللَّه الراوندي المعروف بقطب الدين الراوندي (ت ۵۷۳ ه)، تحقيق و نشر: مؤسسة الإمام المهدي (عج) ـ قم، الطبعة الاولى ۱۴۰۹ ه.
الخصال، أبوجعفر محمّد بن عليّ بن الحسين بن بابويه القمّي المعروف بالشيخ الصدوق (ت ۳۸۱ ه)، مؤسسة النشر الاسلامي ـ قم، الطبعة الرابعة ۱۴۱۴ ه.
دانشنامۀ امام حسين علیهالسلام بر پایۀ قرآن و حدیث، محمد محمدی ریشهری، ترجمۀ عبدالهادی مسعودی و دیگران، قم: دارالحدیث، ۱۴۳۰ ق = ۱۳۸۸ ش.
تحفة النظار فى غرائب الامصار و عجائب الاسفار (رحلة ابن بطوطة)، شمسالدين ابى عبدالله محمد بن عبد الله اللواتى الطنجى (م ۷۷۹)، الرباط: اكاديمية المملكة المغربية، ۱۴۱۷ ق.
روضة الواعظين، محمّد بن الحسن بن عليّ الفتّال النيسابوري (ت ۵۰۸ ه)، تحقيق: حسين الأعلمي، مؤسسة الأعلمي ـ بيروت، الطبعة الاولى ۱۴۰۶ ه.
سنن الترمذي (الجامع الصحيح)، أبو عيسى محمّد بن عيسى بن سورة الترمذي (ت ۲۹۷ ه)، تحقيق: أحمد محمّد شاكر، دار إحياء التراث ـ بيروت.
طبّ الأئمّة برواية عبدالله والحسين ابنى بسطام بن سابور الزيات النيسابوريين (ت قرن ۴ هه)، شرح و تعليق: محسن عقيل، منشورات الرضى ـ قم.
طب النبى. لمحمود بن محمد الجغمينى، چاپ سنگى.
عدّة الداعي ونجاح الساعي، أبو العبّاس أحمد بن محمّد بن فهد الحلّي الأسدي (ت ۸۴۱ ه)، تحقيق: أحمد الموحّدي، مكتبة وجداني ـ طهران.
علل الشرائع، أبو جعفر محمّد بن عليّ بن الحسين بن بابويه القمّي المعروف بالشيخ الصدوق (ت ۳۸۱ ه)، دار إحياء التراث ـ بيروت، الطبعة الاولى ۱۴۰۸ ه.
عيون أخبار الرضا، أبو جعفر محمّد بن عليّ بن الحسين بن بابويه القمّي المعروف بالشيخ الصدوق (ت ۳۸۱ ه)، تحقيق: السيّد مهدي الحسيني اللاجوردي، منشورات جهان ـ طهران.
قرب الإسناد، أبو العبّاس عبداللَّه بن جعفر الحِمْيري القمّي (ت بعد ۳۰۴ ه)، تحقيق و نشر: مؤسسة آل البيت ـ قم، الطبعة الاولى ۱۴۱۳ ه.
الكافي، أبو جعفر ثقة الإسلام محمّد بن يعقوب بن إسحاق الكليني الرازي (ت ۳۲۹ ه)، تحقيق: عليّ أكبر الغفّاري، دار صعب و دارالتعارف ـ بيروت، الطبعة الرابعة ۱۴۰۱ ه.
كامل الزيارات، جعفر بن محمّد القمّى (ابن قولويه) (م ۳۶۷ ق)، تحقيق: السيّد جواد القيّومى، قم: الفقاهة، ۱۴۱۷ ق، اوّل.
الكامل فى التاريخ، على بن محمّد الشيبانى الموصلى (ابن الأثير) (م ۶۳۰ ق)، تحقيق: على شيرى، بيروت: دار إحياء التراث العربى، ۱۴۰۸ ق، اوّل.
کتاب من لا يحضره الفقيه، أبو جعفر محمّد بن عليّ بن الحسين بن بابويه القمّي المعروف بالشيخ الصدوق (ت ۳۸۱ ه)، تحقيق: عليّ أكبر الغفّاري، مؤسسة النشر الإسلامي ـ قم، الطبعة الثانية.
كنز الفوائد، الشيخ أبو الفتح محمّد بن عليّ بن عثمان الكراجكي الطرابلسي (ت ۴۴۹ ه)، إعداد: عبد اللَّه نعمة، دار الذخائر ـ قم، الطبعة الاولى ۱۴۱۰ ه.
المحاسن، أبو جعفر أحمد بن محمّد بن خالد البرقي (ت ۲۸۰ ه)، تحقيق: السيّد مهدي الرجائي، المجمع العالمي لأهل البيت ـ قم، الطبعة الاولى ۱۴۱۳ ه.
المحيط في اللغة، أبو القاسم إسماعيل بن عباد الطالقاني (ت ۳۸۵ ه)، تحقيق: محمّد حسن آل ياسين، عالم الكتب ـ بيروت.
مروج الذهب و معادن الجوهر، على بن الحسين المسعودى (م ۳۴۶ ق)، تحقيق: محمّد محيى الدين عبد الحميد، قاهره: مطبعة السعادة، ۱۳۸۴ ق، چهارم.
المزار، محمّد بن محمّد بن النعمان العكبرى البغدادى (الشيخ المفيد) (م ۴۱۳ ق)، تحقيق: السيّد محمّد باقر الأبطحى، قم: المؤتمر العالمى لألفيّة الشيخ المفيد، ۱۴۱۳ ق، اوّل
المزار الكبير، محمّد بن جعفر المشهدى (ق ۶ ق)، تحقيق: السيّد جواد القيّومى الإصفهانى، قم: قيّوم، ۱۴۱۹ ق، اوّل.
المستدرك على الصحيحين، محمّد بن عبد اللّه الحاكم النيسابورى (م ۴۰۵ ق)، تحقيق: مصطفى عبد القادر عطا، بيروت: دارالكتب العلميّة، ۱۴۱۱ ق، اوّل.
مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل، ميرزا حسين النورى الطَّبَرسى (م ۱۳۲۰ ق)، قم: مؤسّسة آل البيت عليهمالسلام، ۱۴۰۷ ق، اوّل.
مسارّ الشيعة فی مختصر تواریخ الشیعة، محمد بن محمد بن نعمان العکبری (الشیخ المفید) (م ۴۱۳ ق)، تحقیقق: مهدی نجف، قم: الموتمر العالمی لألفیة الشیخ المفید، ۱۴۱۳ ق.
مسند الإمام زيد (المنسوب إلى زيد بن عليّ بن الحسين عليهمالسلام (۱۲۲ ه)، منشورات دار مكتبة الحياة ـ بيروت، الطبعة الاولى ۱۹۶۶ م.
مشكاة الأنوار في غرر الأخبار، أبوالفضل عليّ الطبرسي (القرن السابع)، تحقيق: مهدي هوشمند، دارالحديث ـ قم، الطبعة الاولى ۱۴۱۸ ه.
مصباح الزائر، على بن موسى الحلّى (السيّد ابن طاووس) (م ۶۶۴ ق)، تحقيق: مؤسّسة آل البيت عليهمالسلام، قم: مؤسّسة آل البيت عليهمالسلام، ۱۴۱۷ ق، اوّل.
مصباح المتهجّد و سلاح المتعبّد، محمّد بن الحسن الطوسى (الشيخ الطوسى) (م ۴۶۰ ق)، تحقيق: على أصغر مرواريد، بيروت: مؤسّسة فقه الشيعة، ۱۴۱۱ ق، اوّل.
المعجم الأوسط، أبو القاسم سليمان بن أحمد اللخمي الطبراني (ت ۳۶۰ ه)، تحقيق: طارق بن عوض اللَّه و عبدالحسن بن إبراهيم الحسيني، دارالحرمين- القاهرة، الطبعة الاولى ۱۴۱۵ ه.
المغنى عن حمل الأسفار، ابو الفضل زين الدين عبد الرحيم بن الحسين العراقى، تحقيق: ابو محمّد اشرف بن عبد المقصود، رياض: مكتبة دارطبريّة، ۱۴۱۵، اوّل.
مقتل الحسين عليهالسلام، موفّق بن أحمد المكّى الخوارزمى (م ۵۶۸ ق)، تحقيق: محمّد السماوى، قم: مكتبة المفيد.
مكارم الأخلاق، أبو عليّ الفضل بن الحسن الطبرسي (ت ۵۴۸ ه)، تحقيق: علاء آل جعفر، مؤسسة النشر الإسلامي ـ قم، الطبعة الاولى ۱۴۱۴ ه.
مناقب آل أبي طالب، أبو جعفر رشيد الدين محمّد بن عليّ بن شهر آشوب المازندراني (ت ۵۸۸ ه)، المطبعة العلميّة ـ قم.
میزان الحکمة، محمد محمدی ری شهری، ترجمه: حمیدرضا شیخی، قم: دارالحدیث، ۱۴۲۷ ق = ۱۳۸۵ ش.
وسائل الشيعة إلى تحصيل مسائل الشريعة، محمّد بن الحسن الحرّ العاملى (م ۱۱۰۴ ق)، تحقيق: مؤسّسة آل البيت عليهمالسلام، قم: مؤسّسة آل البيت عليهمالسلام، ۱۴۰۹ ق، اوّل.
پینوشتها:
۱. الكافي: ج ۶، ص ۱۶، ح ۷ و ص ۱۳، ح ۴، بحار الأنوار: ج ۶۰، ص ۳۴۴، ح ۳۱
۲. الكافي، ج ۲، ص: ۷، ح ۲
۳. الكافي، ج ۶، ص: ۴۰۲، ح ۱۲
۴. الكافي: ج ۶، ص ۳۰۹، ح ۲، المحاسن: ج ۲، ص ۲۵۷، ح ۱۸۱۰، بحارالأنوار: ج ۶۶، ص ۶۷، ح ۴۶
۵. طبّ النبيّ صلی الله علیه و آل و سلم: ص ۵، بحار الأنوار: ج ۶۲، ص ۲۹۴
۶. علل الشرائع، ج ۲، ص ۴۲۶، ح ۶
۷. الكافي: ج ۵، ص ۷۴، ح ۵
۸. بحار الأنوار، ج ۱۴، ص ۹۵، ح ۳
۹. عيون أخبار الرضا عليهالسلام: ج ۲، ص ۶۹، ح ۳۲۱ به نقل از پیامبر صلی الله علیه و آل و سلم و الكافي: ج ۲، ص ۱۶، ح ۶ به نقل از امام باقر علیهالسلام و مسند زيد، ص ۳۸۴ به نقل از امام علی علیهالسلام
۱۰. إحياء علوم الدين: ج ۲، ص ۱۳۴. المغني عن حمل الأسفار: ج ۱، ص ۴۳۵، ح ۱۶۵۲، عدّة الداعي: ص ۱۴۰
۱۱. المزار الكبير: ص ۶۶۳، مصباح الزائر: ص ۴۵۵، بحار الأنوار: ج ۵۳، ص ۹۵، ح ۱۱۱
۱۲. الامالي للطوسي، ص: ۲۵۱، ح ۴۴۷
۱۳. المحاسن: ج ۲، ص ۳۵۹، ح ۲۲۴۹ و الخصال، ص ۶۳۶، ح ۱۰ و الكافي، ج ۶، ص ۳۵۳، ح ۸ و عيون أخبار الرضا عليهالسلام: ج ۲، ص ۳۵، ح ۸۰
۱۴. عيون أخبار الرضا: ج ۲، ص ۴۲، ح ۱۴۱
۱۵. الكافي، ج ۶، ص ۳۱۹، ح ۱، المحاسن، ج ۲، ص ۱۶۹، ح ۱۴۷۱
۱۶. مكارم الأخلاق، ج ۱، ص ۱۰۹، ح ۲۳۹، طبّ الأئمّة لابني بسطام، ص ۸۳
۱۷. الكافي، ج ۲، ص ۲۵۸، ح ۲۶
۱۸. مشكاة الأنوار، ص ۲۹۳
۱۹. كنز الفوائد: ج ۱، ص ۱۴۹، التمحيص: ص ۳۱، ح ۷، بحار الأنوار: ج ۷۶، ص ۳۵۴، ح ۲۱
۲۰. الكافي ج ۶، ص ۴۰۱ احادیث ۱-۱۲ و الخصال: ص ۶۳۲، ح ۱۰ و المستدرك على الصحيحين: ج ۴، ص ۱۶۳، ح ۷۲۳۶، سنن الترمذي: ج ۴، ص ۲۹۰، ح ۱۸۶۲ و المعجم الأوسط: ج ۱، ص ۱۱۷، ح ۳۶۳
۲۱. المعجم الأوسط: ج ۶، ص ۳۱۱، ح ۶۴۹۵ و مكارم الأخلاق: ج ۲، ص ۲۰، ح ۲۰۴۵، بحار الأنوار: ج ۹۳، ص ۳۵۸، ح ۱۶
۲۲. جامع الأخبار: ص ۴۱۲، ح ۱۱۴۱، بحار الأنوار: ج ۷۵ ص ۲۵۸، ح ۵۳
۲۳. کتاب من لایحضره الفقیه: ج ۳، ص ۱۵۸، ح ۳۵۸۲
۲۴. طب النبي صلی الله علیه و آل و سلم، ص ۲۲
۲۵. کتاب من لا يحضره الفقيه، ج ۴، ص ۵۹، ح ۵۰۹۳
۲۶. الكافي: ۶/ ۳۰۹/ ۱؛ المحاسن: ج ۲، ص ۲۵۶، ح ۱۸۰۷؛ الاصول الستّة عشر، ص ۱۲، طبّ الأئمّة عليهمالسلام: ۱۳۹؛ جامع الأحاديث للقمّي: ص ۹۹
۲۷. الأصول الستة عشر: ص ۱۶۹
۲۸. الأمالي للطوسي، ص ۵۳۵؛ مكارم الأخلاق، ص ۴۶۶، ص ۶۰، المناقب لابن شهر آشوب: ج ۲، ص ۳۴۶
۲۹. كامل الزيارات: ص ۱۸۵، ح ۲۶۰، بحار الأنوار ج ۴۵، ص ۲۱۰، ح ۱۸
۳۰. وسائل الشيعة، ج ۳، ص ۱۹۷، ح ۳۳۹۳- ۶
۳۱. الخصال، ج ۲، ص ۵۴۵، ح ۲۳، بحار الأنوار: ج ۶، ص ۱۲۰
۳۲. رجوع کنید به: میزان الحکمة، محمدی ریشهری، ج ۸، ص ۱۳۱ عنوان «عُُمر»
۳۳. بصائر الدرجات، ج ۱، ص ۳۷۸، ح ۱
۳۴. الكافي: ج ۱، ص ۳۸۴، ح ۷، مجمعالبيان: ج ۶، ص ۷۸۱، بحارالأنوار: ج ۱۴، ص ۱۷۶، ح ۱۳
۳۵. الكافي، ج ۲، ص: ۷۳، ح ۳، قرب الإسناد: ص۳۹۲، ح ۱۳۷۱
۳۶. الخصال: ص ۳۵۵، ح ۳۶، الأمالي للصدوق: ص ۲۶۱، ح ۲۷۹، بحار الأنوار: ج ۹، ص ۳۰۰
۳۷. مستدرك الوسائل: ج ۱، ص ۱۴۲، ح ۲۰۹
۳۸. الكافي: ج ۲، ص ۴۸۹، ح ۵ و الخصال ص ۵۳۹، ح ۱۱
۳۹. المائدة: ۲۶
۴۰. تفسير العيّاشي: ج ۱، ص ۳۰۴، ح ۷۲، بحار الأنوار: ج ۱۳، ص ۱۸۱، ح ۱۴
۴۱. كُلُّ جِيْلٍ من النّاسِ: أُمَّةٌ على حِدَةٍ. و هي من الجَمَاعَاتِ: ما بَيْنَ الأربعين إلى المِائةِ. (المحیط فی اللغة، ج ۱۰، ص ۴۶۰)
۴۲. الأمة أربعون إلى المائة، و العصبة عشرة إلى الأربعين، و النّفر ثلاثة إلى العشرة. (أسد الغابة، ج ۲، ص ۲۸۷، شمارۀ ۲۱۹۸)
۴۳. تاريخ بغداد: ج ۱، ص ۲۳۸
۴۴. الكافي: ج ۱، ص ۴۷، ح ۱، تفسير القمّي: ج ۲، ص ۱۴۶
۴۵. الخصال: ص ۵۴۴، ح ۲۰، بشارة المصطفى: ص ۱۹۱، روضة الواعظين: ص ۱۴۲، الخرائج والجرائح: ج ۲، ص ۵۴۲، ح ۲، المناقب لابن شهر آشوب: ج ۲، ص ۲۳۹، بحار الأنوار: ج ۴۰، ص ۳۱۸، ح ۲
۴۶. تاريخ الطبري: ج ۲، ص ۳۲۱۳۱۹، تاريخ دمشق: ج ۴۲، ص ۴۸، ح ۸۳۸۱، الكامل في التاريخ: ج ۱، ص ۴۸۷
۴۷. دَعا رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله بَني عَبدِ المُطَّلِبِ وهُم إذ ذاكَ اربعون رَجُلًا، يَزيدونَ رَجُلًا أو يَنقُصونَ رَجُلًا. (علل الشرائع: ص ۱۷۰، ح ۲)
۴۸. الإمامة والسياسة: ج ۱، ص ۸۸
۴۹. الجمل: ص ۴۱۵؛ الإمامة والسياسة: ج ۱، ص ۹۸، تاريخ الطبري: ج ۴، ص ۵۴۴، الكامل في التاريخ: ج ۲، ص ۳۴۷، البداية والنهاية: ج ۷، ص ۲۴۶
۵۰. بعث معها عليّ أخاها عبد الرحمن بن أبي بكر وثلاثين رجلًا وعشرين امرأة ... (مروج الذهب: ج ۲، ص ۳۷۹)
۵۱. مصباح الزائر: ص ۲۸۶، بحار الأنوار: ج ۱۰۱، ص ۳۲۹، ح ۱ و بشارة المصطفى: ص ۷۴، الحدائق الورديّة: ج ۱، ص ۱۲۹، تيسير المطالب: ص ۹۳، بحار الأنوار: ج ۶۸، ص ۱۳۰، ح ۶۲، مقتل الحسين عليهالسلام للخوارزمي: ج ۲، ص ۱۶۷
۵۲. في العِشرينَ رُدَّ رَأسُ الحُسَينِ عليه السلام إلى مَجثَمِهِ حَتّى دُفِنَ مَعَ جُثَّتِهِ، وفيهِ زِيارَةُ الأَربَعينَ. (الآثار الباقية: ص ۴۲۲)
۵۳. مسارّ الشيعة: ص ۴۶، مصباح المتهجّد: ص ۷۸۷، بحار الأنوار: ج ۹۸، ص ۱۹۵
۵۴. الإقبال: ج ۳، ص ۱۰۰
۵۵. الإرشاد: ج ۲، ص ۱۲۳، تاريخ الطبري: ج ۵، ص ۴۶۵، الكامل في التاريخ: ج ۲، ص ۵۷۹
۵۶. تهذیب الاحکام، ج ۶، ص ۵۲-۴۲، باب فضل زیارته علیهالسلام
۵۷. تهذيب الأحكام، ج ۶، ص ۱۱۳، ح ۲۰۱
۵۸. تهذيب الأحكام: ج ۶، ص ۵۲، ح ۱۲۲، المزار للمفيد: ص ۵۳، مصباح المتهجّد: ص ۷۸۸، الإقبال: ج ۳، ص ۱۰۰، بحار الأنوار: ج ۱۰۱، ص ۱۰۶، ح ۱۷
۵۹. تاريخالطبرى: ج ۹، ص ۱۸۵
۶۰. مجموعة این دست روایات، در دانشنامة امام حسين علیهالسلام، تألیف محمدی ریشهری، ج ۷، ص ۳۵۰، گردآوری شده است. برای اطلاع بیشتر به این کتاب مراجعه کنید.
۶۱. الأمالي للطوسي، ص ۵۳۵
۶۲. هكذا يكون فعلهم إلى تمام أربعين يوما، و هي نهاية الحزن عندهم .(رحلة ابن بطوطة = تحفة النظار فى غرائب الامصار و عجائب الاسفار: ج ۲، ص ۲۷)