نزاع انگیزهها
هر دو سو، فارغ از استدلالهای رقیب، دیگری را به انگیزههای نادرست متهم میکنند. مخالفین، مدعیاند مجریان طرح از نام و یاد شهدا، استفاده ابزاری در جهت منافع سیاسی خود میکنند و موافقین، مخالفین را به عدم احترام و نفی ایثارگری رزمندگان و شهدا متهم میکنند. فارغ از درستی و نادرستی این اتهامها، هر دو سوی ماجرا استدلالهایی به نفع خود میچینند.
بسیاری از نزاعهای سیاسی، به انگیزه خوانی و اتهام به انگیزهها و نیتهای نادرست میانجامد. اگرچه در منطق خلط انگیزه و انگیخته را از مغالطات شمردهاند و نمیتوان از نادرستی انگیزه به بطلان مدعی و استدلال پی برد، اما در سیاست –و حتی بازار- نمیتوان استدلالها را فارغ از انگیزهها نگاه کرد. دنیای سیاست و اجتماع و کوچه بازار، دنیای کشف حقیقت و راستی نیست، که به سادگی حکم به نفی انگیزه خوانی داد. میدان سیاست، میدان حدس انگیزهها و نیتهاست و سیاستمداران و استدلالها و گفتارهایشان، جدا از انگیزهها نیست. «کلمة حقٍ یُراد بها الباطل» اشاره به همین است. با همه این اوصاف، روی کاغذ منطق، نمیتوان از نادرستی انگیزه پی به بطلان مدعا و استدلال برد. یادمان نرود، وقتی میگوییم میدان سیاست، جای انگیزه خوانی است، به این معنا نیست که هر انگیزه خوانی یا اتهام انگیزه سوء، درست است.
استدلالهایی برای پاسداشت
اگر استدلالهای دو طرف را نگاه کنیم، همه استدلالها –چه مخالف، چه موافق- به احترام و پاسداشت شهدا تأکید دارند و مدعیاند رفتار گروه مقابل نفی احترام است.
موافقین استدلال میکردند که دفن شهدا در دانشگاهها و اماکن عمومی، باعث یاد بیشتر و توجه بیشتر دانشجویان و مردم به شهداست. گلزارها و قبرستانها معمولاً در گوشه و کنار و بیرون شهرهاست. وقتی شهدا در مکانهای عمومی دفن شوند، یاد آنها بیشتر میشود.
مخالفین استدلال میکنند که دفن شهدا در اماکن عمومی، باعث بی توجهی به آنان و حتی بی احترامی به آنان میشود. بسیاری افراد بدون توجه رد میشوند و این به معنای غربت آنان در این اماکن است. گاهی مزار آنان در اماکن عمومی، ناسازگاری و ناهمگونی دارد و این خود به معنای بی احترامی به آنان است.
معمولاً استدلالهای هر دو گروه بر پایه احترام و پاسداشت شهداء مبتنی است. اما یکی به سوی نفی دفن در اماکن عمومی میل دارد و یکی بر اجرای آن.
داستان دفن در میدان امیرچخماق کمی متفاوت شد. علاوه بر این موافقت و مخالفت سابق، دفن در مکانهای تاریخی و میراث فرهنگی نیز موجب اختلاف شد. دفن در میدان، تغییر و تصرف در بنای تاریخی ثبت شده بود و این امر باعث اختلاف شده بود.
تقابل؛ دوگانه شهدا-یونسکو؛ شهدا-قانون و...
این داستان، میتواند یک ماجرای عادی باشد که مثل بسیاری از مسائل دیگر موافق و مخالف دارد و درش اختلاف است. اما رفتارها و گفتارها گاهی این اختلاف را به تقابل تازه ای تبدیل میکند؛ تقابلی که واقعاً نیست و بهتر است که نباشد.
سردار باقرزاده پس از دفن شهدا اینگونه سخن میگوید: «مردم یزد امروز با افتخار رضایت خداوند و امام رضا (ع) را به رضایت یونسکو در مورد ثبت جهانی اثر تاریخی امیرچخماق ترجیح دادهاند.»
از سوی دیگر سازمان میراث فرهنگی اعلام میکند که تدفین شهدا در میدان امیرچخماق بدون اجازه و غیرقانونی است. در مقابل یکی از نمایندگان مجلس میگوید: «تفکری در میراث فرهنگی در حال وارد شدن است که دستاوردها و ارزشهای دفاع مقدس را جزو میراث فرهنگی تلقی نمیکند.»
این گفتهها خواسته یا ناخواسته به تشکیل تقابل میانجامد؛ تقابل میان شهدا و یونسکو، شهدا و قانون، شهدا و میراث فرهنگی. درحالیکه چنین تقابلی نه واقعیت دارد و نه مطلوب است. من خیال میکنم مردم یزد به تشییع شهدا آمدند و نه ترجیح رضایت خداوند بر رضایت یونسکو. این تشییع هر جای دیگر بود، همان مردم میآمدند. میان تکریم شهدا و حفظ و عدم تغییر در ابنیه تاریخی به سادگی میتوان جمع کرد و چنین تقابلی را ایجاد نکرد.
دوگانه شکل گرایی-مکتب گرایی
«زمین پیشنهادی میراث فرهنگی در نقطه کور میدان و در حاشیه بنا قرار گرفته است در حالی که شهیدان قهرمان فضیلتهای انسانی همواره در وسط میدان بودهاند. چگونه است که امروز میخواهیم شهدا به حاشیه میدان بروند.» این کلمات شبه استدلال سردار باقرزاده برای دفن شهدا در «وسط میدان» است.
در این کلمات «فضیلتهای انسانی» که شهیدان قهرمان آناند، با دفن شهدا در «حاشیه میدان» ناسازگار دانسته شده است؛ کسانی که در «وسط میدانِ» فضیلت بودهاند، باید در «وسط میدان» امیرچخماق دفن شوند. این نگاه به «شکل» چنان اهمیت میدهد که باید همسان و سازگار با «محتوی» و مکتب باشد و مکتب را بدون شکل خاص نمیپذیرد. در مقابل برخی به مکتب فارغ از شکل اصالت میدهند. برای مکتب گرایی آنچه مهم است «یاد شهیدان» و «فضیلتهای انسانی» است فارغ از اینکه در گوشه میدان باشند یا وسط میدان یا حتی در جایی دیگر. اما در شکل گرایی، مکان خاص اهمیت و اصالت دارد.
این تقابل پیش از این در دفن شهدا در دانشگاهها نیز دیده میشد. مخالفین ادعا میکردند که برای یاد و پاسداشت شهیدان نیاز به دفن آنان در محوطه دانشگاه نیست و میتوان با گفتهها و نوشتهها و یادکردها از آنان تجلیل کرد. موافقین بر لزوم ساختمان مزار آنان در دانشگاه برای پاسداشت آنان تاکید داشتند. همین ماجرا درباره مسجد در محوطه تئاتر شهر تهران یا تخت جمشید تکرار شده است.